درددل گوزن
در تمام عمرم یک گوزن بوده ام و هرگز روی خوشی بچشم ندیدم . این نه درددل است نه یک متن ادبی که الآن اصلا حوصله اش را ندارم !
نشستم با خودم فکر میکنم بمن چه دنیا چه جوری میگذرد . چرا نمیتوانم مثل آدم سرم را پائین بندازم و به زندگیم برسم ؟
به عمر رفته ای فکر میکنم که بمعنای واقعی کلمه حتی یک لحظه اش به غم خودم نگذشت و هیچوقت حال خودم را نفهمیدم .. تنها چیزی که حس کردم دردهای دیگران بود !
مطمئنم الآن دیگر کسی توی این سایت نیست که نداند من دروغ نمیگویم وقتی میگویم قصد تعریف یا چهره سازی و این خزعبلات را ندارم و فقط دلم میخواهد واقعیتی را بگویم .
من استعدادش را داشتم و دست به هر کاری میزدم برایم مثل آب خوردن راحت بود و صد تا شغل را استاد محسوب میشوم اما هیچی توی این دنیا چشمم را نگرفت که بخواهم بدست آورم و هر تجملی مرا تا حد جنون مشمئز میکرد وقتی فکرش را میکردم کسانی هستند که محتاجند !
.......... و وقتی میدیدم بعضیها مثل سگ له له میزنند تا جرع? بیشتری از زندگی را بدست آورند دلم میخواست ایکاش هیچوقت بدنیا نمی آمدم تا این صحنه های تهوع آور را ببینم .
وقتی میدیدم یکی قلمش را کج میکند تا برای هر قدرتی بنویسد از قلم بیزار میشدم .
همیشه در زندگیم برای هر کلمه دنبال دلیل حق بودنش میگشتم نه اینکه اصلا آیا جایش هست یا نه ! .. و اینکه کی خوشش می آید کی نمی آید پشیزی ارزش نداشت .
شما فکر میکنید این چیزها از آدم قهرمان میسازد اما مطمئن باشید خیر ! اگر جامع? ما یک گوزن را قهرمان میدانست همه گوزن بودند اما واقعا میگویم قهرمانان این مردم قویترها هستند نه صادقترها .. خدا را هم برای اینکه قادر مطلق است بندگی میکنند نه بدلیل اینکه چیز خوبیست !
بگذارید نیشتر بزنم به این دمل کهنه که خیلی وقت است اذیتم میکند .. هیچ چیز خوبی نیست این گوزن بودن برای آنها که خوششان از زندگی می آید .. گوزن باشی نوکر هیچکس نمیشوی و از گرسنگی میمیری بدبخت !
از من میشنوی یک کلاه پوستی تهیه کن بکش تا روی دماغت که هیچ حسی از حواس پنجگانه ات کار نکند مبادا کار دستت بدهد !
اما من نتوانستم به این نصایح ارزشمند گوش کنم لااقل شما درس بگیرید و نروید توی کوک اجتماع .. ببینید از کجا باد می آید از همان طرف شنگ کنید .
از روزگار من عبرت بگیرید
نشستم با خودم فکر میکنم بمن چه دنیا چه جوری میگذرد . چرا نمیتوانم مثل آدم سرم را پائین بندازم و به زندگیم برسم ؟
به عمر رفته ای فکر میکنم که بمعنای واقعی کلمه حتی یک لحظه اش به غم خودم نگذشت و هیچوقت حال خودم را نفهمیدم .. تنها چیزی که حس کردم دردهای دیگران بود !
مطمئنم الآن دیگر کسی توی این سایت نیست که نداند من دروغ نمیگویم وقتی میگویم قصد تعریف یا چهره سازی و این خزعبلات را ندارم و فقط دلم میخواهد واقعیتی را بگویم .
من استعدادش را داشتم و دست به هر کاری میزدم برایم مثل آب خوردن راحت بود و صد تا شغل را استاد محسوب میشوم اما هیچی توی این دنیا چشمم را نگرفت که بخواهم بدست آورم و هر تجملی مرا تا حد جنون مشمئز میکرد وقتی فکرش را میکردم کسانی هستند که محتاجند !
.......... و وقتی میدیدم بعضیها مثل سگ له له میزنند تا جرع? بیشتری از زندگی را بدست آورند دلم میخواست ایکاش هیچوقت بدنیا نمی آمدم تا این صحنه های تهوع آور را ببینم .
وقتی میدیدم یکی قلمش را کج میکند تا برای هر قدرتی بنویسد از قلم بیزار میشدم .
همیشه در زندگیم برای هر کلمه دنبال دلیل حق بودنش میگشتم نه اینکه اصلا آیا جایش هست یا نه ! .. و اینکه کی خوشش می آید کی نمی آید پشیزی ارزش نداشت .
شما فکر میکنید این چیزها از آدم قهرمان میسازد اما مطمئن باشید خیر ! اگر جامع? ما یک گوزن را قهرمان میدانست همه گوزن بودند اما واقعا میگویم قهرمانان این مردم قویترها هستند نه صادقترها .. خدا را هم برای اینکه قادر مطلق است بندگی میکنند نه بدلیل اینکه چیز خوبیست !
بگذارید نیشتر بزنم به این دمل کهنه که خیلی وقت است اذیتم میکند .. هیچ چیز خوبی نیست این گوزن بودن برای آنها که خوششان از زندگی می آید .. گوزن باشی نوکر هیچکس نمیشوی و از گرسنگی میمیری بدبخت !
از من میشنوی یک کلاه پوستی تهیه کن بکش تا روی دماغت که هیچ حسی از حواس پنجگانه ات کار نکند مبادا کار دستت بدهد !
اما من نتوانستم به این نصایح ارزشمند گوش کنم لااقل شما درس بگیرید و نروید توی کوک اجتماع .. ببینید از کجا باد می آید از همان طرف شنگ کنید .
از روزگار من عبرت بگیرید